رباعی خر بریدان از: داوود خانی لنگرودی
برهان خرِ بوریدان
ژان بوریدان می گفت: میل و اراده؛ وقتی با امری که دارای دو گزینه است روبه رو میشود آن چیز را که عقل ارجح میداند انتخاب میکند. به عبارت دیگر انسان در مواجهه با دو خط مشی آن را اختیار میکند که به نظر او برای وی متضمن خیر برتر است.
آدمی قادر است اختیار را معلق ساخته در غرض از عمل نظر و تأمل کند. بعد از بیان مسأله فوق توسط ژان بوریدان، شاگردانش از جمله مارسیلیوس فان اینگن، آلبرت ساکسونیا و نیکل ارسم پرسش های زیادی را طرح نمودند که یکی از آن ها این بود: آیا اگر خر بی عقل و گرسنهای بین دو بسته مساوی یونجه قرار بگیرد چون دلیلی برای ترجیح هیچکدام ندارد آنقدر مردد میماند تا از گرسنگی بمیرد؟! کم کم تمثیل خر ژان بوریدان که در مباحث مربوط به «انگیزه ی عمل» به کار میرفت، بر سر زبانها افتاد. (گرچه در آثار وی مستقیماً به آن اشاره نشدهاست.)
موضوع مسأله این است که الاغی گرسنه را به فاصله مساوی از دو کپه یونجه در نظر میگیرند، برخی استدلال میکنند که الاغ مزبور به سبب ناتوانی اراده به عمل، خواهد مُرد. مثال بالا اینگونه نیز روایت شده که خری شدت گرسنگی و تشنگی او به یک اندازهاست و در فاصلهٔ مساوی از او یک سطل آب و مقداری جو قرار دارد، چون فاصله ی هر دو از او مساوی است وگرسنگی وتشنگی او به یک اندازهاست، نخواهد توانست یکی را بردیگری ترجیح دهد و سراَنجام ازشدت گرسنگی و تشنگی خواهد مرد.
با استفاده از این مسأله میگویند ترجیح بلامرجح مُحال است. ترجیح بلا مرجح یعنی ترجیح یک گزینه از بین چند گزینه که هیچ تفاوتی نداشته باشند.
این تنها یکی از حالتهای کلاسیک و جواب فلسفی به پرسش «چه کنم، چه کنم» و «کدام، این یا آن؟» است. همه ما در زندگی خودمان این حالت را تجربه کردهایم. به مضمون تمثیل خر ژان بوریدان افلاطون، ارسطو ، غزالی، ابن سینا و دانته... اشاره داشتهاند و آن را (به اشتباه) به «ژان بوریدان»، فیلسوف فرانسوی ِقرن چهاردهم نسبت میدهند.
ارسطو در کتاب «در آسمان»[۱۹]، شخصی را مثال میزند که به یک اندازه تشنه و گرسنهاست و آب و غذا در فاصله مساوی با او گذاشته شده اما گیج شده و نمیداند اول به کدام سمت برود.
کارل مارکس در کتاب هژدهم برومر ناپلئون بناپارت [۲۲] گوشهای به مثال خر ژان بوریدان زدهاست: «نه خری که میان دو دسته علف گیر کرده باشد و نداند کدام لذیذتر است، بلکه حالت خری که میان دو چماق مانده و میخواهد بداند کدام یک از آن دو دردناکتر است.»
آلبرت اینشتین به ریاضیات و فیزیک هر دو علاقه داشت. در شرح حال خودش گفته که برای این که مثل خر ژان بوریدان پادرهوا نمانم و سرگردان نشوم، از سبک سنگین کردن مسأله دست برداشتم و بالاخره فیزیک را انتخاب کردم.
ما نیز در موارد بسیار مثل خر ژان بوریدان در گِل امّا و اگر میافتیم و پیش از مرگ، میمیریم. آن لحظه ای که به قول امانوئل کانت تصمیم بگیریم از حقارتی که خودمان بر خودمان تحمیل کرده ایم خارج شویم یعنی فهم خویش را بدون راهنمایی دیگری و دیگران به کار بندیم و در به کارگیری فهم خود شهامت داشته باشیم، زنده بودن و زیستن را از سر میگیریم. *
سلام استفاده بردم دست شما درد نکند